نشسته بر سر چاه و نگاه  کرده  در آب

در آب ریخته انگار با دو کوزه ، شراب

 

به چشمای خودش خیره گشته در ته چاه

خمار روی خمار و  خراب روی خراب

 

گشوده بند و گره های گیسوانش را

به چاه ریخته از ماه حلقه حلقه طناب

 

پر است چاه از آواز آن دو زلف و دو لب

از آن دو بیتی بابا  از آن دو تار رباب

 

شراب ریخته در آب و کوزه ها را مست

به زلف بسته رها کرده است در باداب

 

ز چاه فکر و خیالات می شوم بیرون

چهار سوی جهان چیست؟ دشت لوت و سراب

 

پراگ چکسلواکی
چهار شنبه 09 فوريه 2011 - 18 بهمن 1389

 

1. باداب: باده ­ـ آب