آرامش عجیب بر این شهر حاکم است!

  آن سان که روی مزرعه ها نهر حاکم است

 

  آوازعشق وسازخرد نشه آور است!

  در رقص سرخوشانه خود دهر حاکم است

 

 *

 

  اما من از ذغال به باران دویده ام

  برهر بلال مردم من قهر حاکم است

 

  دل نیست گژدمی است که در سینه می زند

  در رگ رگم هزار رقم زهر حاکم است!

  *

  بیهوده بر ذغال ترم پکه می کنم

  اینجا که برتمام زمین نهر حاکم است

 

اوپسالا سویدن

20090915