یک شعر تازه و یک سفرنامه کوتاه

 

حرامی

در دل تو جنین بی تابی است می زند هی لگد به تقدیریت
فکر یک بچه ی حرامی شوخ می کند چون زنان ده پیرت

فکر این را دگر نمی کردی که بخوابی به زور با مردی
مرد با غیرتی که یک لحظه کرد از هرچه زندگی سیرت

بعد در قریه جار زد که زنی  چاک تنبان دریده پیرهنی
که شود نقل مجلس مردان هرچه بود از پیاز تاسیرت

پا به ماه آمدی به محکمه و سرپا ایستاده پیش همه
از دو پستان شیر ریز درشت ریخت در سینه بند تو شیرت

گفتی از زور بازوی آن مرد که ترا در شکنجه گاه چه کرد
قاضی شرع نیش خندی زد گفت ای زن بگو ز تزویرت

درد در بند باسنت پیچید، زیر پای تو بچه جیغ کشید
تو گرفتی به گریه بوسیدی ناله افتاد در مزامیرت

چکش دادگاه دنگی کرد، هرکسی فکر پاره سنگی کرد
آسمان ناگهان درنگی کرد و سیاهی گرفت در قیرت

بین اوپسالا و گوتنبورگ
سه شنبه 31 مه 2011 - 10 خرداد 1390

 

 

مسافر یا سمن داره تن تو
هنوز بوی وطن دارد تن تو

سفرنامه

روز آفتابی بی نظیر و حرکت قطار دانش آموزان برای سوار شدن در تراکتور ها و لاری ها و ماشین های باری که به صورت دیسکو های سیار مجهز شده است و دختران و پسران شراب نوشان و فریاد کشان و رقصان در کاروان تراکتور ها به راه می افتند. از باب تداعی معکوس ثانیه ها به این شعر فضل الله قدسی فکر می کنم

به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را

به کاروان سبک بار سالکان نرسم
برهنه گر نکنم پای پر ز آبله را

من از منازعه عقل و عشق دلخونم
جنون کجاست که پایان دهیم غایله را...

برای خواندن سفرنامه  روی "ادامه مطلب" کلیک کنید

 

ادامه نوشته

درود دوستان گرامی
برای یک هفته در سفر خواهم بود. نخست به شهر گوتنبورگ  و از آنجا به کوپنهاگن پایتخت دانمارک برای دیدن سرهنگان صدا و موسیقی استاد غضنفرعلی، الهه جان سرور و داوود سرخوش خواهم شتافت. احتمال دیدن آصف سلطان زاده نیز هست. از دانمارک به استکهلم خواهم آمد برای شرکت در مراسم بزرگداشت استاد واصف باختری. در استکهلم جمع بزرگی از بزرگان سخن و موسیقی و فرهنگ و هنر افغانستان از سراسر دنیا جمع خواهند آمد و مقام والای استاد باختری را تبجیل خواهند کرد. کنسرت الهه و غضنفر  روز شنبه چهارم جون همزمان با مراسم بزرگداشت استاد باختری برگزار می شود. هر که در یکی از دو محفل شرکت کند دو دنیا خوشی نصیب گردد. تا بر گشت از سفر ها غزلی اینجا می گذارم هر چند سه گانی های هم دارم برای گذاشتن که بماند. نقد و نظر تان را خریدارم

 

 

افسرها و عسکرها

 

نه قیطونی به زلفانش نه مژگانی به چشمانش
نه حتی مشت خاکستر ز گیسوی پریشانش

کنار پیکر صد پاره وقتی مادرش آمد
شناسایی نمود از لاله‌ی خونین دامانش

شناسای نمود از سینه بند دست دوز او
که از چاک پر از خون بود بیرون نوک پستانش

به رویش خیره شد یک ماه و صد خورشید خون افشاند
پر از دود سیاه جنگ شد آیینه‌ی جانش...

چهل روز از پی او تا نظر می کرد بر دیوار
ترک می خورد چون دیوار قاب عکس خندانش

چه شبهای سیاهی را که با کابوس اشک افشاند
به داغ آن شب گیسوکشاکش چشم گریانش...

کشید از خانه او را افسر مستی که می خندید
و می پیچید موج خنده در دهلیز و ایوانش

سوار اسپ یاغی کرد تا صحرای بد مستی
و با خود برد تا بازی کند با گوی و چوگانش

ز مویش حلقه چوگان ز رانش گوی مرمر ساخت
به پیش عسکران رقصاند در میدان اخوانش

به تور گیسوان مانند دلفینی به دامش کرد
به رقص افکند در میدان به زیر  باد و بارانش

به جانش پنجه های سرخ افسر آذرخش انداخت
دوید از سینه اش گژدم چو خون بکر از رانش

ز کلکش حلقه، از دستش النگو ها و از گردن
به دست سرخ افسر ریخت مروارید غلطانش...

نه میل گور کندن بود و نه فکر کفن کردن
رها کردند عسکر ها و افسرها به میدانش

 

اوپسالا سویدن
شنبه 28 مه 2011 - 07 خرداد 1390

 

راه ابریشم

و این هم نقد قابل قدر از خانم ایزدی بر غزل راه ابریشم.

 درود بر شریف همیشه شاعر که این بار با غزلی به دیدار ما آمده که پر است از حس و حال . شاعر شعری نوشته با موضوع راه ابریشم . حالا باید دید این راه ابریشم ریشه در کجای شعر دارد . برای این کار بهتر است از وزن غزل آغاز شود. وزن شعر دوری است و همین موجب شده تا طول مصرعها بیشتر شود . این طولانی شدن دست شاعر را در ارائه تصاویر بازتر کرده و موجب شده تا بار روایت اثر قویتر شود اما در عین حال شاعر را دچار ضعف تالیف کرده تا جایی که گاهی بعضی از کلمات از دست شاعر در رفته و برای پر کردن وزن شاعر را دچار دست انداز در طول شعر کرده است . مثلا باز پیداست / به پیش رو / دگر دارد و ... در مصرعهای مختلف شعر
از سویی شاعر با انتخا ب قافیه ای سخت تلاش کرده تا فضاهای لازم را در شعرش با این طولانی بودن وزن پوشش بدهد . گاهی به نظر می رسد چینش این کلمه ها به عنوان قافیه بازهم شاعر را در فشار درست کردن تصویر قرار داده است . نمونه : چنگالت
از سویی شاعر بسیار طولانی حرف زده . انگار می خواسته همه حس خود در هنگام سرودن شعر را توی هر قافیه ای که به الف و لام خاتمه پیدا می کرده جای دهد اما در این که توانسته این کار را به خوبی انجام بدهد هیچ شکی نیست .
شعر زبانی یکدست و شسته رفته دارد . شاعر تلاش کرده با ایجاد فضا و توسعه فضا در طول شعر دست به آفرینندگی بزند . این آفرینش از همان ابتدای شعر مخاطب را در گیر می کند . ضمن آن که قوت شاعر در خلق یک شعر عاشقانه با تنه زدن به روایت های ملموس و در دسترس ذهن شاعر را به سمت آشنایی زدایی سوق داده است که در بعضی مواقع شاعر خوب عمل کرده است . ضمن آن که قوت شعر در این است که ضمن آن که هر بیتی معنایی مستقل دارد اما در طول اثر هیچ آشفتگی دور از ذهنی نیست که لذت درک متن را از مخاطب بگیرد . مخاطب شعر را می خواند و می فهمد و این قوت قلم شاعر است . شعر با ایجاد فضایی نوستالژیک شروع می شود . راه ابریشم برای همه ما آشناست . این که شاعری در گیسوی یار راه ابریشم را کشف می کند و به سفر دراز سرزمین چین همت می گمارد غنی بودن ذهن شاعر از فضای خلق اثر را نمایان می کند . ارایه تناسب در این بیت بسیار ملموس است . شاعر در بیت اول دوری و بعد مسافت را لحاظ می کند . در بیت بعد برای توسعه این فضا بازهم چیز هایی را با همین مورد مقاسه قرار می دهد . بشر در مقابل فرشته و سیمرغ در کنار فرشته در این بیت تصویری انتزاعی خلق کرده اند . هر چند بین چهار بخش این بیت ارتباط گاهی ضعیف می شود به ویژه در مصرع اول بین آیینه از بشر داشتن با از سیمرغ پر داشتن . اگر فقط به تلمیح این بیت توجه کینم به کشف می رسیم . در غیر این صورت تصویرها در این بیت دور از هم اند .
در بیت بعد شاعر با هنرمندانگی تصویر ی نرم و لطیف خلق کرده که بیشتر به تصویرسازیهای سبک هندی نزدیک است . به ویزه اضافه تنگ پیرهن و ارتباط و تناسب آن با غنچه و سپیده و نسیم و .. قافیه در این بیت نقش بسیار مهم اتصال تصویرها را خوب بر دوش کشیده است .
در بیت بعد هم شاعر از تصویر آفرینی سبک هندی سودجسته و با ارتباط معنادار بیت بخشهای مختلف این بیت یک فضای رمانتیکی خلق کرده که سه بخش قبلی بیت در بخش چهارم مصراع دوم خود را نمایان می سازد . ضمن انکه قافیه درونی درید و پرید موسیقی کار را غنی تر کرده اما آشنایی زدایی در این بیت اتافاق نیفتاده است .
بیت بعد هم از همان تصویرسازی ها بهره برده اما زبان شعر در این بیت ضعیف تر اس بیتهای قبلی است . حرف گفتی یعنی چه؟ بوسه کردی ؟ و .. و به ویژه ترکیب تکراری زباندان بودن برای بلبل که زیبایی اثر را محو کرده است . در بیت بعد شاعر طبیعت گرایی حاکم در شعرهایش را با هنرمندی به رخ می کشد این است که در این بیت شاعر با اشیا و عناصر آشنا دست به آفرینش لحظه ای می زند که لذت تولدی دوباره را به مخاطب می چشاند . شاعر با نگاهی دقیق اکاردئون را به دست هد هد داده و کبک نر را قوال تصور کرده . این چیزی است که در شعرهای جدید کمتر پوشش داده شده است

در بیت بعد شاعر غوغا آفرینی مخاطبش را به رخ همه می کشد. او با بزرگ نمایی سعی دارد جلوه معشوقه اش را در شعر به رخ همه بکشد . آنجا که حضور معشوقه محشر به پا می کند و  ریگها کفتر می شوند و سنگها آهو . این قوت تصویرسازی را شاعر به نهایت توانمندی در شعرش جای داده است .
در بیت بعد شاعر با باستان گرایی تموز را جایگزین تابستان می کند و می خواهد با توجه به تغییر فصلها فضایی ایجاد کند که ملموس باشد اما این بیت در نهایت آنچه شاعر می خواسته را پوشش نداده است. به ویژه کلمه بسوز که اگر بخواهیم به شکل فعل بخوانیمش معنای اثر را دچار مشکل می کند و اگر به خواهیم به صورت به سوز یعنی با سوز و گداز بخوانیم که باز مشکلی دیگر رخ می نمایاند . اما در زیر برگ ثاینه میوه های بهشتی می رسند یعنی خیلی اتفاق بزرگی در شرف روی دادن است . در بیت بعد شاعر باز از تلمیح سود جسته اما چون قافیه درونی در این بیت نیست لذت چشیدن اثر را کم رنگ می کند . بین ایوب و رستم ارتباط خوب تعریف نشده است .خیلی شعر در این بیت انتزاعی می شود. شاعر که در بیتهای قبل با استفاده از عناصر طبیعت گرا شعری لطیف ساخته در این بیت همه آنها را در پس تصاویری انتزاعی پنهان می کند که این جای سوال دارد .
اما کم کم شاعر باید شعرش را جمع کند . در بیت انتهایی شاعر با هنرمندی بازهم با خلق چند تصویر پی در پی شعر را جمع می کند و پایان بندی شعر را بسیار دلنشین به مخاطب القا می کند .
آنچه در این غزل مهم است زبانی فاخر و تمیز است که اگر چه نو نیست و شاید شبیه آن را بارها و بارها در شعر به ویژه غزل دهه هفتاد و از آن مهمتر در سبک هندی با خدایگانی چون بیدل دیده ایم اما شریف نیز توانسته با دقتی لازم و بایسته غزلی منسجم ارائه دهد . باشد که همیشه قلمش توانمند و جاری بماناد . شاعر می توانست از فضای بومی در شعرش بیشتر سود ببرد یا تلاش کند کلمه ها را با پوششی تازه ارائه کند تا شعرش پسندیده تر باشد اما دقت نظر او در خلق تصاویر چون زدن اکاردئون و امثال این نشان می دهد که او شاعری است که می تواند در هر رسته ای موفق عمل کند .

 

 یونس قهرمانی گرامی غزلی برای ما نوشته اند و دستور فرموده اند که آن را در اینجا بیاوریم. طاعت امر دوستی را اینجا به جا می آوریم و سپاس گزاریم از محبت قهرمانانه یونس گرامی

 رقص طلوع

به یادت سبز میگردم که نامت در چمن جاریست
تو جای دیگری، رقص طلوع ات در وطن جاریست

تو باران میشوی در طبع اقیانوس خود در دل
تلاطم نبوغ ات بر زبانت در سخن جاریست

نشانِ از بهاری، خیزش گل، در نَفَسهایت
دَمَت در نبضهای گرم دست نسترن جاریست

تنت چون بوته ی تاک خوشه ها آویزه ی طبع ات
غزلهایت شرابست مستی اش در روح من جاریست


زمین از عشق و احساس ات بدل در جوش میآید
فواران چشمه ی شوقت میان قلب من جاریست

وطن چون یعقوب کنعان ز هجرت کور میگردد
تو بویی یوسفی عطر تنت از پیرهن جاریست

یونس قهرمانی/ 2 جوزا 1390 کابل

دو روز پیش کنسرت شهرام ناظری و حسین علی زاده بود و استقبال علاقه مندان نیز با شکوه. به زودی بزرگذاشت استاد واصف باختری است در استکهلم و با حضور نویسندگان، شاعران، هنرمندان و علاقه مندان فرهنگ و  ادب. همزمان با روز بزرگداشت استاد باختری کنسرت الهه سرور و غضنفر علی در کوپنهاگن برگزار می شود. دوستانی که می توانند دم غنیمت شمرند! و اما بعد این هم غزلی تازه در خدمت شما

 راه ابریشم


راه ابریشم است گیسویت کاروان های دل به دنبالت
سفر چین به پیش رو دارند عاشقان بلند آمالت


گرچه آیینه از بشر داری یک دو سیمرغ بال و پر داری
نسبت تا فرشته می رسد و باز پیداست از پر و بالت


با همه نازکی و نرم تنی غنچه واری به تنگ پیرهنی
جز نسیم و سپیده نتواند گیرد از باغ صبح احوالت


خنده کردی سپیده جامه درید پلک بستی شبانه سار پرید
خاک غرق بنفشه شد تا تو دست بردی به ابرو و خالت


حرف گفتی هزار مجنون شد، بوسه کردی شکوفه افسون شد
خیره گشتی به نغمه ی بلبل آن زباندان باغ شد لالت


نغمه خواندی و شور راه افتاد، مرده از قعر گور راه افتاد
هدهد آکاردیون گرفت به سر، کبک نر شد دو مسته قوالت


سر به صحرا زدی و محشر شد سنگ آهو و ریگ کفتر شد
ریگ های روان کفترها ، سنگ ها، آهوان به دنبالت


روز های خوش بهار و تموز با گل و میوه سبز و سرخ بسوز
می رسد زیر برگ ثانیه ها سیب های بهشتی کالت


در صبوری اگرچه ایوبی رستمی زیر پوستت خفته
گاه عصیان به رنگ شاخه‌ی تر اژدها را فشرده چنگالت


گرچه آغاز جشن نوروزی وقت تحویل بوسه های نو است
جشن جمشیدی دگر دارد بوسه های محول الحالت

استکهلم سویدن
سه شنبه 17 مه 2011 - 27 اردیبهشت 1390