سه شعر تازه
لغزش
شبی که خم
شدی و چادرت ز سر لغزید
به روی شانه و از شانه بیشتر لغزید
به خنده
شانهی احساس را تکان دادی
که چادرت ز سر شانه تا کمر لغزید...
گره زدی به
کمر دستمال رقصی را
به گردباد تو گلهای خشک و تر لغزید...
غزال مست
دوید از میانه ی نیزار
کشید موجی و یک جوی نیشکر لغزید...
به زیر چانه
گرفتی سپیدِ ساعد را
که حلقه حلقه بر آن دست سیم و زر لغزید...
هوای مه زده
بر شیشه چنگ می انداخت
تو در گشودی وباران ز لای در لغزید
دعای نیمه
شبی مستجاب شد آن شب
که دست های دعایم بر آن کمر لغزید
کنار پنجرهی
نیمه باز خوابیدیم
وگیسوان تو در باد تا سحر لغزید
دوشنبه 17 فبروری 2014 - 28دلو/ بهمن 1392
اوپسالا سویدن
صاعقه باران
باران
گیتارش را کوک می کند
صاعفه
می زند به سیم آخر
16 فوريه 2014 - 27دلو/ بهمن 1392
اوپسالا سویدن
خروجها
چند لیتر خون از سرخ رگها
چند لیتر
خون از سیاه رگها
ریخته است
جای پنجال
های خونین خرس قطبی در برف
جای پنجالهای سگهای سیاه نظامی در برف
معتادان
لاغر
در خیمه های تر
و مغز استخوانها
که دیگر قادر به ساختن خون نیست
سر هر چهار
راه
با کاسهی زانوهای مان در دست
گدایی می کنیم
شنبه 15 فبروری 2014 - 26 دلو/ بهمن
1392
اوپسالا سویدن
محمد شریف سعیدی متولد افغانستان، تحصیل کرده در ایران و مقیم سویدن. شاعر، مترجم و نویسنده. صاحب این مجموعه شعرها: 1. وقتی کبوتر نیست 2. گزیده ادبیات معاصر شماره 53 انتشارات نیستان 3. ماه هزارپاره 4. سفرآهوها 5. قفل های بزرگ 6. الف لام میم دال 7. زاغ سپید 8. خواب عمودی.9. تبر و باغ گل سرخ(1) 10 تبر و باغ گل سرخ (2) و این مجموعه ها به ناشران سپرده شده اند:1. آهسته رفتن چاقو 2. هزاره ی بادامها 3. جای باران خالی