این وبلاگ هم بعد از ماه های حرام و صیام عید را با سه سه گانی و یک غزل گرامی می دارد. باشد که عید باشد ، بخت سعید باشد و شما یاران ماه باشید

 

 عید 

خانه مثل روی ملا پاک
آب و جارو  شد
"روزه یک سو شد"

 

روی گرم

 روی گرم و تازه و ناز است
می زند با شاخه‌ی گل روی خود را باد
دکمه های آستین و سینه اش باز است

 

اوپسالا سویدن
دوشنبه 13 اوت 2012 - 23 مرداد 1391

 

گردش چشم

 گردش چشم تو با تکرار
صبح را شب صبح را شب می کند ای یار
خیره کن خورشید را یک بار

 اوپسالا سویدن
چهارشنبه 15 اوت 2012 - 25 مرداد 1391

 

 

مسافرت



مسافرت غم یاران ماه در چمدان
غروب خسته و ابر سیاه در چمدان

به شانه می کشم انگار کوه بابا را
و تکه تکه رفیقان ماه در چمدان

مسافرت چه گناه بزرگ، دوری محض
بهشت مانده به جا اشتباه در چمدان

چه خاطراب عجیبی که از سفر دارم
بنفش و آبی و سرخ و سیاه در چمدان

گذشته خاطره های بلند خندیدن
مچاله عکس پر از قاه قاه در چمدان

وطن ندارم و دار و ندار من این است
زمین و خانه و پشت و پناه در چمدان

همیشه پیرهن راه راه می پوشم
همیشه پیرهن راه راه در چمدان

به صبح فکر نکن روز رفته تاریک است
به خون نشسته غروب و پگاه در چمدان

چه لحظه های عظیمی که مرده پشت سرم
سفر گزیدم و بار گناه در چمدان

به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار1
که لاله سر کشد از خاک راه در چمدان



جمعه 17 اوت 2012 - 27 مرداد 1391

1.  حافظ