یک چهار پاره و یک غزل
درود دوستان ارجمندم! برای دو سه روز در سفر هستم در استکهلم. سمینار معلمین زبان مادری، شعر خوانی سمیع حامد، فرید اروند و یاران دیگر. دوستانی بهتر از آب روان ولحظاتی سبز تر از برگ درخت. این برف های سنگین را اگر این طوری آب نکنیم چه بر سر مان خواهد آمد خدا می داند. یک چهار پاره ویک غزل خدمت شما خوبان!
شب زیبای کودکی
خفته زیر پتوی نازک ابر
ماه آن گربه ی سپید قشنگ
هی سرک می کشد ز زیر پتو
می دود می کشد پتو را چنگ
پاس شب وقت قصهی خواب است
گربهی ماه و موشِ تیز شهاب...
می دود زیر ابر، گربهی شوخ
موش از سنگ می پرد در آب
پشت بام بلند تابستان
زیر ماه و ستاره بیدارم
دست بر پشت گربه می کشم و
برق برقک، چقدر تب دارم
پیر گشتم ولی هنوز اینجا
خفته بر بام شوق کودکیم
خنده دارد دهان بی دندان
پیر مرد و هنوز چوشکیم1
کودکی گربه ای است در بغلم
ماه در زیر آسمان پتو
برق چشمان تیز و موهایش
خود شهاب و ستارگان پتو
دوستانم وزیر و اربابند
یا که فرماندهان جنگ و جدل
ماه را سطل شیر می بینند
مهر را کاسه غلیظ عسل
من به این پشت بام خرسندم
با دو چشم قنشگ گربهی ناز
می پرد نبض تند شیطانیش
پشت گنجشک لحظه ی پرواز
صبح وقت اذان صدایی نیست
تن ما مور مور سردیِ صبح
بر سر سنگ شرق می شکند
تخم مرغ سپیده، زردیِ صبح
شب زیبای کودکی طی شد
صبحِ مردان کار و بازار است
چندشم می شود ز دیدن شان
چهره ها شان بسی دل آزار است
با تفنگ و چماق می گردند
در خیابان به روز روشن عید
یخن خلق را دریده به زور
نعره ها می زنند: بر دوزید!
می کشم بر سرم پتو را تنگ
چشمم از نور، تیر ها خورده است
هر سپیده به روی شانه برگ
می رود باغ شبنمی از دست
ای شب کودکی نگردی صبح
گربه کوچکم نگردی پیر
سر برون از پتو نکن یک چشم
می خوری از رفیق جانی تیر
اوپسالا سویدن
چهارشنبه 08 دسامبر 2010 - 17 آذر 1389
1. چوشک: پستانک
دورهی خورشید
دورهی خورشید
صبح دم خورده بود روی لبت ، در گلویت تنورهی خورشید
بغلت کردم و تمام شدم بغلت آه کورهی خورشید
لبکت سرخی شفق خورده ابروان تو تیغ بر گرده1
چشم های ترت دو آیهی صبح، گونه هایت دو سورهی خورشید
صبح سر زد چرا گریز زدی تکیه بر اسپ تند و تیز زدی
موقع آمدن چرا رفتی ای تو همزاد و جورهی خورشید2
آسیابی است در ته دل تو جوی خونش ز سیل بسمل تو
در دلت خون تازه می گردد بام تا شام غورهی خورشید
قند خشتی به زیر دندانت، گل شب بو به گوش مژگانت
نیشکرزار، گردنت از رگ، دهنت پر ز بورهی خورشید3
رفتنت صبح هجری قمری، آمدن هات مهر زردشتی
سال نو باز گرد با عیدی، می رسد باز دورهی خورشید
اوپسالا سویدن
چهارشنبه 08 دسامبر 2010 - 17 آذر 1389
1. لبک: لب + ک. این کاف تحبیب در فارسی دری کاربرد فراوان دارد.
2. حوره: جفت، همراه
3. بوره یا بُره: شکر
محمد شریف سعیدی متولد افغانستان، تحصیل کرده در ایران و مقیم سویدن. شاعر، مترجم و نویسنده. صاحب این مجموعه شعرها: 1. وقتی کبوتر نیست 2. گزیده ادبیات معاصر شماره 53 انتشارات نیستان 3. ماه هزارپاره 4. سفرآهوها 5. قفل های بزرگ 6. الف لام میم دال 7. زاغ سپید 8. خواب عمودی.9. تبر و باغ گل سرخ(1) 10 تبر و باغ گل سرخ (2) و این مجموعه ها به ناشران سپرده شده اند:1. آهسته رفتن چاقو 2. هزاره ی بادامها 3. جای باران خالی