عید برشما نازنینان مبارک باد!  این هم عیدانه ما برای شما یاران

 

یک شنبه، چهار شنبه

 

بر صلیب بزرگ کلیسا مسیح ایساده است

میخ در قلب و زنجیر بر دست

زیر باران خونی که خشکیده در تنگ های ترک خورده ی چشمهایش

پهلوی بچه سر گرم بازی است در گوشه ی تنگ و تار کلیسا

عصر یک شنبه روحانیِ مست

 

فرش مسجد پر از خون فرق خلیفه است

بچه ی بالغ از خواب مسجد نرفته است تا چار شنبه

بچه ی مدرسه  نور بند است1

مسجد کهنه در انتهای پر از خاک بن بست

پکه در سقف می چرخد و باد تندی به نقاشی هاله در سقف سر چرخ داده است

آسمان پشت زیبایی این سماع است اما

دامن تر به زانوی ملای تر دست

 

1. نور بند: زیبا، مقبول. این واژه در هزاره جات افغانستان استفاده می شود ودر ترانه های بومی فراوان دیده می شود. نوربند نوربند نوربنده/ داغ شی د دل مه منده....

 

اوپسالا سویدن

سه شنبه 09 نوامبر 2010 - 18 آبان 1389

 

 

از ماه به سال

 

هفته اش ماه شد و ماه به سال انجامید

ممکنی رفت و به رویای محال انجامید

 

نقطه ی کور شد امید بلندم آخر

ماه رخ رفت پس ابر و به خال انجامید

 

دانه دانه دُرِ اشک از نخ اندوه گذشت

دو سه تسبیح به لرزیدن فال انجامید

 

عاقبت پاسخ زیبایی هستی گم شد

نقطه ها چرخ زد آخر به  سوال انجامید

 

دست و بالی که پر از پر زدن رویا بود

زیر بار کج گردون به وبال انجامید

 

آفتابی که پر از عطر سحر گاهی بود

راست بر فرق سرم رو به زوال انجامید

 

مثل خط های قطاریم پر از جیغ عبور

جیغ داغی که کجا کی به و صال انجامید!

 

 

اوپسالا سویدن

دوشنبه 08 نوامبر 2010 - 17 آبان 1389