پیروز روز فاجعه
تنگ غروب بود
لشکر به غرب شهر سرازیر می شدند
در غزنه سیل می برد
پلهای پر تلاطم تاریخ بیهقی را
شمشیر زن امیر
از سیل خون سرخ خلایق گذشته بود
می خواست قطع نامه نویسد
جز قطعه قطعه قطعه ی دستان سرخ عشق
رنگ و قلم نبود
پیروز روز فاجعه بی باده مست بود
کاتب نداشت
تاریخ را به جبهه مردم
می کند با گلوله وخاموش می نگاشت
لشکر به غرب شهر سرازیر می شدند
سیف از هزار سر
سیف از هزار پستان
با برق می گذشت
سرهای خونچکان را
بستند در دهانه ی خونین توپ ها
برخاک غرق پرپر وپرپر
نعش هزار کفتر بی سر به رقص بود
ابر غلیظ فاجعه برشانه غروب
شال سیاه می بافت
از نوک زاغ های هیاهو در آسمان
خورشید چون جنازه داغی
هر لحظه می شکافت
اوپسالا سویدن
سه شنبه 19 اکتبر 2010 - 27 مهر 1389
زاغ
در جنگلی در آینهی آب
افتاده بود طوطی از شاخسار هند
زاغی به قارقار میآلود آب را
زاغی که پر به تیر خطر میزد
زاغی که با لجاجت مرموز
میخواند جوجه اش را :
زیبا ترین پرنده دنیا
جنگل هزارگونه پرنده
جنگل هزار شاخهی پر گل در آب کاشت
زاغی که چشم دیدن دریاچه را نداشت
آب هزار جنگل آیینه را
از قارقار خشک میانباشت
زاغی که زاده میشد
زیبای محض بود
هرچند پوست کنده بگویم که نحس بود
از تخم در میآمد منقار و پر نداشت
زیبای محض جنگل
از عکس خود در آینهی چشم های باز
اما خبر نداشت
اوپسالا سویدن
سه شنبه 12 اکتبر 2010 - 20 مهر 1389
محمد شریف سعیدی متولد افغانستان، تحصیل کرده در ایران و مقیم سویدن. شاعر، مترجم و نویسنده. صاحب این مجموعه شعرها: 1. وقتی کبوتر نیست 2. گزیده ادبیات معاصر شماره 53 انتشارات نیستان 3. ماه هزارپاره 4. سفرآهوها 5. قفل های بزرگ 6. الف لام میم دال 7. زاغ سپید 8. خواب عمودی.9. تبر و باغ گل سرخ(1) 10 تبر و باغ گل سرخ (2) و این مجموعه ها به ناشران سپرده شده اند:1. آهسته رفتن چاقو 2. هزاره ی بادامها 3. جای باران خالی