جای تشویش نیست
گاه از خوف مرگ می لرزم گاه از شوق مرگ می خندم
گاه از مرگ سخت دلگیرم گاه از مرگ سخت خرسندم
مرگ من زود می رسد از راه ساک هایم هنوز نا بسته
چمدان بزرگ من خالی است چمدان بزرگی از پندم
گاه با خویشتن می اندیشم بعد مرگم چگونه خواهد خفت
تخت خوابم به زیر پای زنم کیف پولم به دست فرزندم
نگرانم که باد ها به کجا می برد خیمه سپیدم را
خیمه کوچکی که با سختی زدمش روی خاک وبر کندم
کار من عاشقی است ای مردم وقف از خویش رفتنم بی شک
گربهشتم برند آیینه، گرجهنم برند اسپندم
جای تشویش نیست آرامی است راه شیری وماه من پیداست
می رسانم سلام تان را صبح به رفیق گلم خداوندم!
اوپسالا سویدن
2010-06-24
۴تیر ۱۳۸۹
کجاست خانه باران؟
من ازعشیره ی باران من از تبار بهارم
که قطره قطره خودم را به سنگ وسبزه سپارم
از آسمان به زمین نخ نخ آمدم که بگریم
به رعد وبرق صدایم به سوز وساز دو تارم
زباد سیلی و از کوه، خار وخاره خریدم
به دوش خویش کشیدم چه سنگ ها به مزارم
ـ کجاست خانه باران؟ دو چشم نم زده یا ابر
همیشه خانه بدوشم جز این دوخانه ندارم
تفاوتی است فراوان میان گریه ولبخند
تو از دریچه بخندی ومن به کوچه ببارم
2010-06-23
2 تیرماه 1389
اوپسالا سویدن
محمد شریف سعیدی متولد افغانستان، تحصیل کرده در ایران و مقیم سویدن. شاعر، مترجم و نویسنده. صاحب این مجموعه شعرها: 1. وقتی کبوتر نیست 2. گزیده ادبیات معاصر شماره 53 انتشارات نیستان 3. ماه هزارپاره 4. سفرآهوها 5. قفل های بزرگ 6. الف لام میم دال 7. زاغ سپید 8. خواب عمودی.9. تبر و باغ گل سرخ(1) 10 تبر و باغ گل سرخ (2) و این مجموعه ها به ناشران سپرده شده اند:1. آهسته رفتن چاقو 2. هزاره ی بادامها 3. جای باران خالی